نویسنده: علامه محمد تقی جعفری




 

مقدمه:

برای ورود به مباحث زیبایی از دیدگاه علمی و فلسفی، مقدمه ای را در توضیح چهار موضوع مهم که اختلاط آن ها با زیبایی موجب اشتباهاتی در مباحث زیبا شناسی شده است، مطرح می کنیم.
این چهار موضوع عبارتند از:
1. ارزش 2. لذت 3. تعجب و شگفتی 4. عالی
توصیف مشروح زیبایی را که موضوع اصلی مباحث ما است، در مسائل آینده مطرح خواهیم کرد. در این مقدمه، فقط به یاد آوری مفهومی ساده و ابتدایی که معمولاً همه ی اقوام و ملل با شعور طبیعی خود از مفهوم زیبایی درک می کنند قناعت می کنیم. یعنی در این مقدمه، فقط به بیان مفهوم عام زیبایی که همگان مطابق شرایط ذهنی خود آن را در می یابند اکتفا می کنیم، که عبارت است از: «کیفیت نگارین نمودی که موجب انبساط خاص روانی می گردد.» بار دیگر تأکید می کنیم که این تعریف ابتدایی، فقط برای دریافت مفهوم متداول زیباییِ محسوس بوده و آن را در برابر چهار موضوع دیگر مطرح نموده ایم.
1 ارزش، عبارت از مطلوبیّتی است که از مفید بودن یک حقیقت انتزاع می شود، با این که خود ارزش فی نفسه دارای حقیقت عینی نیست، با نظر به منشاء انتزاعش که مفیدیت به معنای عام آن است، یک واقعیّت تلقی می شود.
2 لذت، عبارت از آن خوشی درونی است که از رسیدن آدمی به چیزی که آن را خیر و مفید و کمال می داند، به وجود می آید. البته این توصیف برای لذت، کاملاً ساده و ابتدایی است و شناخت حقیقت و انواع آن، یکی از مشکل ترین و طولانی ترین مباحث روانی و فلسفی است.
3 تعجب و شگفتی، عبارت است از آن حالت ذهنی که ناشی از توقف ذهن آدمی در برابر موضوع یا رویدادی است که بیرون از معلومات و شرایط درونیِ خود که بایسته ها و شایسته های تثبیت شده در ذهن می باشد و گاهی پست تر از آن ها، و گاه دیگر مغایر با آن ها، بدون بالاتر یا پایین تر بودن موضوع یا رویداد از بایسته ها و شایسته های ذهنی.
4 عالی، عبارت است از برخورداری یک موضوع یا یک رویداد از عناصر کمالی که آن موضوع یا رویداد می تواند آن ها را تحمل کند.
البته می دانیم که این تعریف ها به آن اندازه کامل نیست که از بحث و انتقاد بر کنار باشد، ولی فقط منظور ما آشناییِ مقدماتی با این حقایق است که بتوانیم آن ها را از زیبایی تفکیک کنیم.
رابطه ی چهار موضوع (ارزش، لذت، تعجب و شگفتی، عالی) با زیبایی
اکنون می پردازیم به رابطه ی این چهار موضوع با زیبایی و پیوستگی و جدایی آن ها از یکدیگر.
1 ارزش و زیبایی: اگر تعریف ارزش را همان طور که در بالا گفتیم (مطلوبیّتی که از مفید بودن یک حقیقت به وجود می آید) در نظر بگیریم، دارای مفهومی اعم از زیبایی است، زیرا مواد ضروری که در ادامه ی زندگی مستهلک می شوند، به عنوان ابزار و وسایل زندگی عنوان مطلوبیّت دارند و دارای ارزش هستند، ولی یا دارای زیبایی نیستند و یا مستقلاً به عنوان زیبایی مطرح نمی شوند. اگر چه ممکن است زیبایی آن ها با نظر ثانوی مطرح شوند، ولی می توان گفت: هر زیبایی دارای ارزش است و مقصود از ارزش، ارزش مبادله ای نیست، زیرا آن قسمت از زیبایی های طبیعت که قابل نقل و انتقال و تعلق روابط مالکیت و اختصاصی نیست، از مجرای مبادله خارج بوده و نمی توان آن ها را مورد تبادل قرار داد، مانند زیبایی آسمان با ستارگانش و یا زیبایی مهتاب گسترده در فضای زمین و قله های کوهساران و دره ها و درختان و اهتزاز برگ های آن ها در موقع وزیدن نسیم های ملایم بهاری.
2 لذت و زیبایی: اگر زیبایی را به این مفهوم در نظر بگیریم که عبارت است از کیفیت نگارین نمودی که موجب انبساط روانی می گردد، همواره با لذت تلازم دارد. یعنی می توانیم بگوییم درک و دریافت زیبایی همواره موجب احساس لذت است، ولی هر احساس لذتی معلول درک و دریافت زیبایی نمی باشد، زیرا می دانیم که عوامل لذت بسیار متنوع است که یکی از آن ها درک و دریافت زیبایی می باشد. مثلاً پیروزی بر دشمن لذت بار است، ولی از سنخ زیبایی ها نیست. یا حل مشکلات زندگی و موفقیت در آن به وسیله ی عواملی به دست می آید که نه تنها ممکن است با زیبایی رابطه ای نداشته باشد، بلکه گاهی با رنج آور ترین نمودها و پدیده های ناهنجار به دست می آید، ولی از آن جهت که مسیر حرکت حیات را هموار می سازند، موجب بروز لذت می باشند. بنابراین، پدیده ی روانی و عامل عینی لذت اعم از پدیده ی روانی و عامل دریافت زیبایی می باشد. حتی گاهی ما از یک منظره ی زشت و ناهنجار که رابطه ی خاصی با درون ما دارد لذت می بریم، مانند منظره ی ساختمانی روستایی که خاطرات شیرینی از کودکی خود درآن را به یاد داریم.
3 تعجب و شگفتی و زیبایی: چنان چه در تعریف ملاحظه کردیم، تعجب عبارت است از آن دخالت ذهنی که ناشی از توقف ذهن آدمی در برابر موضوع با رویدادی که بیرون از دایره ی قوانین و اصول شناخته شده و به طور عمومی بیرون از معلومات و شرایط ذهنی خود که بایسته ها و شایسته های معینی را برای خود تثبیت نموده است، می باشد. مسلم است که این حالت ذهنی یا روانی، اعم است ازاین که مولود دریافت زیبایی باشد یا دیگر دریافت ها. البته مقصود ما از توقف ذهن، رکود محض نیست، بلکه نوعی در جا زدن ذهن است که به جهت رویاروی قرار گرفتن با خلاف قوانین و اصول تثبیت شده در مغز و معلومات و شرایط ذهنی خاص درباره ی بایسته ها و شایسته ها، تواناییِ جریان منطق عادی خود را از دست داده است. گاهی این تعجب و شگفتی، معلول احساس عظمتی است که در دیدگاه ناظر قرار گرفته است و این عظمت، مافوق بایسته ها و شایسته های تثبیت شده در ذهن می باشد. گاهی معلول احساس پستی است که بر خلاف بایسته ها و شایسته های ذهنی به وجود آمده است، مانند این که یک شخصیّت بزرگ و رشد یافته ای مرتکب جرم و عمل زشتی شود. گاه دیگر، تعجب ناشی از جهت جهل به علت موضوع یا رویداد است، این نوع تعجب با منتفی شدن جهل منتفی می شود.
به همین جهت است که گفته می شود: عِندَالعِلمِ بِالاَسبَابِ یَرتَفِعُ الأعجابُ «در موقع علم به علل وعوامل، تعجب مرتفع می گردد.»
بنابراین، نوعی از تعجب و شگفتی در برابر زیبایی ها به وجود می آید، چه زیبایی های طبیعی و چه زیبایی های هنری. در این نوع تعجب هم با نظر به ماهیت آن که عبارت است از در جا زدن ذهن به جهت رویاروی قرار گرفتن با خلاف معلومات و شرایط ذهنی خاص درباره ی بایسته ها و شایسته ها، باید زیبایی در حدی باشد که مافوق نمودهای معمولیِ زیبایی ها جلوه نماید و اگر زیبایی یک نمود که ناظر با آن، رویاروی قرار گرفته است، معمولی باشد، اگر چه کم و بیش موجب لذت می گردد، ولی به آن جهت که ذهن آن را در گروه شایسته های معمولی تلقی کرده است، موجب تعجب و شگفتی نمی شود. به همین علت، زیبایی های معمولی مانند زیبایی اسباب منزل، گل های کاشته شده درباغچه ی خانه که لذت اهل آن خانه از دیدن آن ها یک لذت معمولی است، تعجب نمی آورد. در مواردی که زیبایی درحد اعلا بوده و ناظرآن قدر با آن رویاروی قرار نگرفته باشد که مانند جزئی ثابت از ذهن او درآمده باشد، موجب به وجود آمدن تعجب ناشی از احساس زیبایی در مافوق زیبایی های معمولی می شود. بنابراین، تعجب و شگفتی هم اعم از آن حالت انبساط روانی است که در موقع درک و دریافت زیبایی ها به وجود می آید.
4 عالی و زیبایی: همان طور که در مبحث تعریفات به طور مختصر متذکر شدیم، عالی عبارت است از برخورداریِ یک موضوع با یک رویداد از آن عناصر کمالی که آن موضوع یا رویداد می تواند آن ها را تحمل کند. با نظر به این تعریف می توان گفت: نسبت منطقی میان عالی و زیبایی، نسبت عموم و خصوص من وجه است، یعنی یک ماده ی اجتماع دارند و دو ماده ی افتراق و جدایی از همدیگر. با این توضیح که بعضی از حقایق، هم عالی هستند و هم زیبا، مانند یک منظره ی طبیعی که واحدهای آن، از عناصر کمال نسبی برخوردار است و در عین حال، نمود زیبایی را هم دارا می باشد.
ماده ی افتراق یکم حقیقتی عالی است، ولی نمود زیبایی ندارد، مانند یک دستگاه ماشین که ممکن است قیافه و نمود زیبا نداشته باشد، ولی از نظر کارآیی آن برای رسیدن به هدف مطلوب، دارای عناصر کمال لازم و کافی بوده باشد. در این فرض گفته می شود: این تراکتور بسیار عالی است، ولی بدان جهت که از قطعات آهن تیره رنگ و اَشکال ناموزون ترکیب یافته است، زیبا نمی باشد.
ماده ی افتراق دوم نمودهایی از زیبایی های معمولی پیرامون ما وجود دارند و از واحدهای ساده و رنگ های متداول به وجود آمده اند، زیبا بوده ولی عالی نیستند.
از این مقدمه نتیجه ای را که به دست می آوریم، این است که ما نباید چهار موضوع مزبور (ارزش، لذت، تعجب، عالی) را با زیبایی مخلوط کرده، یا در تعریف زیبایی، یک یا چند موضوع از آن ها را به کار ببریم.

منبع: جعفری، محمد تقی، (1389)، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران، انتشارات مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری